رابطه عاطفی و ازدواج یکی از مهمترین بخشهای زندگی هر فرد است که میتواند منبع شادی، آرامش و رشد شخصی باشد. اما متأسفانه بسیاری از روابط به دلایلی دچار مشکل و تخریب میشوند. شناخت این عوامل و درک درست از نقش خود در رابطه، کلید حفظ و بهبود کیفیت رابطه عاطفی است.
یکی از عوامل اصلی تخریب رابطه عاطفی، داشتن انتظارات غیرواقعی و نادرست از همسر یا شریک زندگی است. اینکه فکر کنیم ازدواج یا رابطه عاطفی باید تمامی نیازهای ما را برآورده کند، ایدهای نادرست و اغلب مخرب است. انتظار اینکه همسر ما باید همیشه ما را کاملاً دوست داشته باشد، ما را از نظر جنسی کاملاً راضی کند، یا کمک کند که به فرد بهتری تبدیل شویم، باعث فشار و نارضایتی میشود.
چنین انتظاراتی موجب میشود که فرد به جای دیدن رابطه به عنوان یک مسیر مشترک برای رشد و همراهی، آن را یک منبع دائمی تأمین نیازهای شخصی خود بداند و در صورت برآورده نشدن این نیازها، دچار احساس ناامیدی، خشم و بیاعتمادی شود.
ایده «همسر مکمل» که فکر میکنیم یک نفر میتواند تمام کاستیها و نیازهای ما را برطرف کند، ایدهای نخ نما و غیرواقعی است. هیچ انسانی کامل نیست و انتظار کمال از دیگری نه تنها غیرممکن است بلکه رابطه را به سمت شکست سوق میدهد. این تصور باعث میشود ما به جای تلاش برای پذیرش و همراهی، به دنبال تغییر دادن شریک زندگی باشیم.
این انتظار غیرمنطقی، فشار مضاعفی بر هر دو طرف وارد میکند و معمولا منجر به ایجاد تنش، ناراحتی و فاصله عاطفی میشود. در واقع، رابطه موفق بر پایه پذیرش نقصها و تفاوتها و تلاش برای رشد مشترک شکل میگیرد نه بر پایه انتظار کمال.
موضوع اصلی در ایجاد و حفظ روابط موفق، میزان تمایل افراد به «دهنده بودن» است. رابطهای که مبتنی بر دریافت و توقع بیش از حد باشد، به سرعت دچار مشکلات میشود. در مقابل، کسانی که با عشق، احترام و توجه بدون انتظار متقابل رفتار میکنند، پایههای رابطه را مستحکم میکنند.
دهنده بودن یعنی داشتن نگرشی فعالانه نسبت به رابطه؛ یعنی درک این که برای ساختن یک رابطه سالم، هر فرد باید بخشی از انرژی، محبت و توجه را به شریک زندگی خود اختصاص دهد بدون آن که انتظار داشته باشد همیشه همه چیز از طرف مقابل بیاید.
گاهی افراد در روابط عاطفی به دلیل الگوهای ناسالم روانشناختی، نقشهایی را بازی میکنند که به جای همافزایی، به تعارض منجر میشود. مثلا فردی که نقش قربانی میگیرد، انتظار دارد دیگری همیشه او را نجات دهد، یا فردی که نقش کنترلکننده دارد، تلاش میکند شریکش را تغییر دهد و محدود کند. این نقشها به مرور زمان باعث ایجاد فاصله و سردی در رابطه میشوند.
آگاهی از این نقشها و تلاش برای شناخت و اصلاح آنها، میتواند به بهبود کیفیت رابطه و پیشگیری از تخریب آن کمک کند.
یکی از ارکان اصلی حفظ رابطه، توانایی برقراری ارتباط مؤثر و حل تعارضات به شیوهای سازنده است. زوجهایی که به جای سرزنش و انتقاد، به بیان احساسات خود و شنیدن شریکشان میپردازند، بهتر میتوانند مشکلات را پشت سر بگذارند.
یادگیری مهارتهایی مانند گوش دادن فعال، ابراز همدلی، بیان نیازها بدون قضاوت و جستجوی راهحل مشترک، از عوامل مهم در حفظ سلامت رابطه است.
یکی دیگر از عوامل حفظ رابطه سالم، حفظ استقلال فردی هر یک از طرفین است. انتظار این که تمام نیازهای عاطفی و اجتماعی ما فقط از طریق شریک زندگی تامین شود، نادرست است و فشار زیادی ایجاد میکند.
داشتن زندگی اجتماعی مستقل، سرگرمیها، دوستان و فعالیتهای شخصی، باعث میشود هر دو طرف احساس رضایت بیشتری داشته باشند و رابطهای پایدارتر و سالمتر بسازند.
حفظ یک رابطه عاطفی سالم و مستحکم نیازمند درک درست، پذیرش واقعیتها و تلاش مستمر برای بخشیدن و کمک به شریک زندگی است. با کنار گذاشتن انتظارات نابجا و تمرکز بر دهنده بودن، همچنین آگاهی از نقشهای روانشناختی و مهارتهای ارتباطی، میتوان به کیفیت مطلوب در روابط رسید و زندگی مشترکی شاد و موفق داشت.