منطقِ زیاد: وقتی عقلانیتِ افراطی احساس را خاموش میکند
گاهی بعد از شکستهای عاطفی تصمیم میگیریم «دیگر احساسی نباشیم». دیوار میکشیم تا آسیب نبینیم و منطق را سپر همهچیز میکنیم. نتیجه؟ شاید کمتر ناراحت شویم، اما کمتر هم شاد میشویم. از نگاه مرکز مشاوره روزبه و تجربههای کارگاه روانشناسی، راه سالم نه «خاموشی احساس» است و نه «طغیان هیجان»، بلکه تعادلِ هوشمند بین سر و دل است.
1. عقلانیتِ افراطی یعنی چه؟
بهکارگیری مداوم منطق برای کنترلِ تجربههای انسانی—عشق، دلتنگی، شوق—به گونهای که مجال تجربهٔ اصیلِ هیجانها از بین برود. در این حالت، احساس بهجای آنکه راهنمای زندگی باشد، «اختلال» تلقی میشود.
2. چرا به سمتش میرویم؟
- ترس از آسیب: «اگر دل ببندم، دوباره میشکنم.»
- کنترلگری: میل به پیشبینی کاملِ نتیجهها.
- کمالگرایی: «یا کاملاً مطمئن، یا اصلاً نه.»
- یادگیریهای قبلی: الگوی خانوادگیِ سرد/منطقی یا تحقیرِ بروز هیجان.
3. هزینههای پنهانِ منطقِ زیاد
- بیحسی لذت: با خاموششدن غم، شادی هم کمرنگ میشود.
- روابط کمعمق: نزدیکی واقعی بدون آسیبپذیری ممکن نیست.
- سوگواریِ ناتمام: درد پردازشنشده به فرسودگی هیجانی میانجامد.
- خستگی تصمیم: تحلیلِ بیپایان (Overthinking) بدون حرکت.

4. نشانههای هشدار
- ناتوانی در نامگذاری سادهٔ احساس (غم، ترس، شادی، خشم).
- خنثی کردن تجربهها با «باید/نباید» و توجیه منطقیِ سریع.
- اجتناب از موقعیتهایی که نیاز به صمیمیت یا ابراز دارند.
- بازخورد تکراری اطرافیان: «سردی»، «نزدیک نمیشی»، «حرفِ دل نمیزنی».
5. اصلِ راهنما: سر + دل = تصمیمِ بالغ
تصمیمِ خوب زمانی شکل میگیرد که دادههای منطقی + دادههای هیجانی هر دو شنیده شوند. احساس «دادهٔ نرم» است؛ خاموشکردنش اطلاعات حیاتی را حذف میکند.
6. پنج تمرین برای بازآفرینی تعادل
6.1 نامگذاری هیجان (Labeling)
روزانه 3 بار مکث 60 ثانیهای: «الان بیشتر چه احساسی دارم؟ 1) شادی 2) غم 3) خشم 4) ترس 5) حیرت». نامگذاری = 50٪ راه تنظیم.
6.2 دفترچهٔ دو ستونه «سر/دل»
برای یک موضوع (مثلاً شروع رابطه)، در دو ستون بنویسید: «دل چه میگوید؟» و «سر چه میگوید؟». در پایان یک اقدام کوچک تعریف کنید.
6.3 مواجههٔ تدریجی با آسیبپذیری
- امروز یک احساس ساده را با یک فرد امن به اشتراک بگذارید («نگران شدم/دلتنگ شدم»).
- در مکالمه، بهجای تحلیل، یک جملهٔ احساسی اضافه کنید.
6.4 سهمیهبندی کنترل
قاعدهٔ 70/30: 70٪ برنامهریزی و احتیاط، 30٪ فضا برای تجربه و بداهه. در قرارها، سفرها، پروژههای شخصی امتحان کنید.
6.5 لذتهای کوچکِ برنامهریزیشده
هر روز 10 دقیقه «چشیدن» (Savoring): چای، موسیقی، نور عصر. فقط حضور؛ بدون چندوظیفگی و تحلیل.

7. چگونه با شریک/دوستمان حرف بزنیم؟ (اسکریپت کوتاه)
«برای مدیریتِ خودم زیاد منطقی رفتار میکنم و میدونم گاهی سرد به نظر میرسم. میخوام تمرین کنم احساساتم رو بیشتر به اشتراک بذارم. اگر دیدی تحلیلمحور شدم، یادم بیار یک جملهٔ احساسی اضافه کنم. ممنون که همراهی میکنی.»
8. مرزهای لازم: کجا منطق باید حرفِ اول را بزند؟
- امنیت و سلامت: عدم پذیرش خشونت/آزار، پرهیز از رفتارهای پرخطر.
- مالی و شغلی: قرارداد، بودجهبندی، بررسی ریسک.
- حقوق شخصی: مرزبندی روشن حتی وقتی دلتان «نه» را سخت میداند.
منطقْ مرز میسازد؛ احساسْ معنا میدهد. هر دو را میخواهیم.
9. برنامهٔ 7 روزهٔ بازگشت به تعادل
- Day 1: مکث 3×60ثانیه و نامگذاری احساس.
- Day 2: دفترچهٔ «سر/دل» برای یک موضوع کوچک.
- Day 3: یک جملهٔ احساسی در یک مکالمهٔ واقعی.
- Day 4: 10 دقیقه Savoring بدون موبایل.
- Day 5: به یک دوستِ امن، یک نگرانی شخصی بگویید.
- Day 6: قاعدهٔ 70/30 را در یک تصمیم تمرین کنید.
- Day 7: مرور و انتخاب یک عادت برای ادامهٔ هفتهٔ بعد.

10. چه زمانی از کمک تخصصی استفاده کنیم؟
- وقتی «احساسگریزی» به بیخوابی، انزوا یا فرسودگی منجر شده است.
- وقتی اطرافیان مکرر از «سردی» یا «دوربودن» میگویند و رابطهها لطمه میبیند.
- وقتی سوگ/شکست عاطفی پردازش نشده و به رکود طولانی انجامیده است.
رواندرمانی میتواند به ساختن زبانِ احساس، مرزبندی و تعادل کمک کند.
11. جمعبندی
منطقِ زیاد شاید ما را از دردهای آنی دور کند، اما بهایش خاموششدن شادی و ارتباطِ اصیل است. با چند تمرین ساده میشود دوباره «شنیدنِ دل» را کنار «حسابگریِ سر» نشاند—تصمیمها بالغتر و رابطهها زندهتر میشوند.
12. دعوت به اقدام
اگر میخواهید این مهارتها را شخصیسازی کنید، به مشاوره فردی برای بزرگسالان سر بزنید یا برنامههای کارگاههای روانشناسی را ببینید. تیم مرکز مشاوره روزبه همراه شماست.